تـیـمی از همکاران قـلمی
۲۰ سپتمبر ۲۰۲۲



ولایت های افغانستان در مسیر تحولات اقتصادی ــ اجتماعی
(۴)

پیوسته به گذشته:
بالاتر از ۸۰ درصد منابع آبی افغانستان را کوه‌ های هندوکش و بابا تشکیل می دهد  و دریا های  پراهمیتی چون  دریای هلمند، دریای کنر، دریای پنجشیر، هریرود، دریای کابل، دریای غوربند، دریای سالنگ،  دریای آمو و... از همین کوه ها سرچشمه گرفته است.   این رودخانه ها به اندازه ۱۷ بیلیون متر مکعب آب را در یک سال به جریان می‌آورد که زمین های آبی را از این دریا ها سیراب و حاصلخیز می کند.  مناطق کوهی چون هوای سرد دارد، برای تربیۀ میلیونها رأس مواشی از قبیل گاو، گوسفند، بز های کوهی به اضافۀ حیات وحش، مساعد است که متأسفانه در سال های پسین به علت خشکسالی های پیهم  و کمبود آب و علف رونق کمتری داشته است.  باید تذکر داد که دامداری هائی به شکل ابتدائی و بسیار کم به صورت مدرن در کشور تا همین حالا وجود دارد. در غرب و شمال کشور گاو داری کم و بیش رواج یافته که تولیدات آن نیازمندی همین مناطق را نسبتاً برآورده می سازد،. علاوه از مهاجرت پرندگان بحری و غیربحری از مسیر افغانستان در دو نوبت به سوی شمال و جنوب؛ انواع پرندگان به شمول کبوتر، مرغابی، قاز اهلی و غیره در هوای مناسب افغانستان موجود انطباق یافته و نگه داری می شوند. مرغداری سنتی و فارم های عصری مرغداری در این اواخر به شکل فارم های کوچک برای تولید گوشت و تخم مرغ برای مصرف داخلی کشور رشد نسبی یافته است.  در بعضی از مناطق افغانستان  تربیۀ انواع گل برای تولید عطر، تربیۀ زنبور عسل، غرس درختان میوه دار با محصولات تازه و خشک (توت، چهارمغز، جلغوزه، پسته، بادام، زرد آلو، آلو و در این اواخر خرما و غیره) ، غرس و تکثیر درختان غیرمثمر بید، چنار و ارچه برای تولید چوب تعمیراتی و چوب مورد نیاز صنعت خیلی زیاد رونق یافته که تولیدات آن به خارج قسماً صادر می گردد.
قبل از آغاز جنگ و تجاوزات امپریالیستی ــ ارتجاعی، مناطق مرکزی و شرقی افغانستان با آب و هوای صاف و طبیعت زیبا و دل انگیز و جاذب، تفریح گاه سیاحان جهان بود. آثار و بنا های فراوان تاریخی منحصر به فرد در اکناف کشور با میوزیم غنی، عامل مزید جلب جهانگردان خارجی و باستان شناسان و تحقیقات باستانشناسی بود که متأسفانه جنگ های چهل و چهار ساله در کشور همراه با ویرانی و تاراج آثار تاریخی توسط دزدان و مزدوران جهادی ــ طالبی، مانع سیر و سفر سیاحان در این مناطق شده است. این امر به ذاتش، ضربۀ بزرگی به صنعت توریسم و اقتصاد کشور وارد کرده است.
 در مناطق گرمسیر شرقی ــ تا جنوبغرب از ننگرهار تا هلمند (نباتات خاندان ستروس) مانند نارنج، مالته، کینو،  لیمو، به اضافۀ زیتون، خرما، نیشکر، جوار و سبزی ها می‌ روید. این ‌گونه زمین ‌ها به طور طبیعی سال ۳ بار حاصل می دهند.  ولایت های ننگرهار، لغمان، هلمند و قندهار یخچال های فرعی افغانستان است که در چهار فصل انواع سبزی ها در آن کاشته شده و به بازار عرضه می شود. در مناطق مرکزی افغانستان، از شمال شرق رو به جنوبغرب سلسله کوه های مرتفع امتداد یافته که برخی شاخه های آن به سوی غرب و جنوب نیز امتداد یافته است. اکثر این کوه ها سرد و برف گیر ‌اند.  شمال، جنوب و غرب افغانستان همه دشت ‌است.  به رغم داشتن منابع آب وافر، به دلیل سلطۀ نظام های پوسیده، ستمگر و استبدادی دودمانی و پوشالی فئودالی ــ نیمه فئودالی ــ نیمه مستعمراتی در امتداد قرون (در مقاطعی مستعمراتی)، کشور عزیز ما افغانستان موفق نشده است تا با استفاده از روش ها و تکنولوژی عصری اراضی بایر را آبیاری کرده و در راستای تولید محصولات متنوع نباتی و ــ حیوانی در آن اراضی وسیع آفتاب سوختۀ بارور، گام های مؤثری به سوی خودکفائی  در تولید محصولات نباتی، به ویژه غلات، بردارد.
سه بخش زراعت، که قبلاً تذکر یافت، طی چهار دهۀ اخیر با کاهش تولیدات ناخالص ملی مواجه بوده است. نقش زراعت در صنعت کمرنگ بوده، به طور عموم تحت تأثیر عوامل جنگ و تجاوزات استعماری،  بی تفاوتی و بی عرضگی نظام های ارتجاعی و وابسته به استعمار، سیاست های تاراجگرانۀ قدرت های متجاوز استعماری، عدم سرمایه گذاری مؤثر و با برنامه، مهاجرت های روستائیان کشتگر به شهر ها ‌و خارج از کشور، شیوع آفات و امراض نباتی و حیوانی، آلودگی محیط با مواد سمی ناشی از ماشین جنگی اشغالگران بیرونی  مزدوران بومی و... حاصلات و برداشت زراعتی را از تزئید به سوی تأمین مصرف بازداشته است.

زراعت در حوزۀ ولایت هرات:
 ستیزه به جائی رسانَـد سخن        كه ویران كند خاندانِ كهن
افغانستان با تاریخ پیشنۀ خود یك كشور زراعتى و مالدار بوده و بالا تر از هشتاد  درصد مردم آن به پیشۀ زراعت مشغول اند.  زراعت افغانستان یکی از سه پایۀ اقتصاد ملی (زراعت، صنعت و تجارت) را ساخته و در مجموع اقتصاد ملی کشور اهمیت بسزا داشته است.  اقتصاد زراعتی کشور تا زمان هجوم استعمار انگلیس در اواسط قرن هجدهم میلادی، برای قرون متوالی در چهارچوب اقتصاد فئودالی تنظیم می شد.  از زمان یورش استعماری انگلستان به کشور ما از طریق هند به بعد، افغانستان با امیران وابسته و مزدور در رأس دولتش از جملۀ كشور هاى نیمه فئودالی ــ نیمه مستعره، و از لحاظ اقتصادى و سیاسى وابسته به دولت استعمارگر بریتانیا بوده و تا دهۀ دوم قرن بیستم با عقب نگهداشتگى وحشت آوری ادامه داشته است. در چنین حالت وابستگی به استعمار و تحت سیطره و استثمار طبقاتی فئودالى، مردم  به خصوص دهقانان كم زمین و كارگران زراعی  بسختى غذا پیدا می کردند و در گرسنگى به سر می بردند.  در زمان امان الله خان پس از حصول استقلال سیاسی هم كدام تغییر و تحول بنیادین رخ نداد و به صورت عموم اصلاحات ناقص روبنائی نتوانست و نمی توانست  بنا به خصلت طبقاتی ارکان رژیم امانی به حل تضاد های اساسی جامعه به نفع رشد نیرو های مولده برسد و به حل مسألۀ ارضی به نفع دهقانان بی زمین و کمزمین بپردازد. در نتیجه در وضع دهقانان (رفع ستم طبقاتی و استثمار فئودالی) بهبودی حاصل نشد.  در زمان زمامداری دودمانی خاندان طلائی (نادر غدار، هاشم جلاد، ظاهر عیاش و داوود خودشیفته و مستبد) در نقش نمایندۀ ارتجاع فئودالی ــ کمپرادوری، هم قانون پوسیدۀ امیر عبدالرحمن خانى لغو نشد و سیستم قرون وسطائى در مالكیت زمین همچنان بر جامعۀ افغانى حاكم و مسلط بود.  در تحت همین نظام های مستبد، فاسد و فرتوت فوق که پای آن به منافع طبقاتی طبقات استثمارگر و طفیلی بومی و سر آن به استعمار  و امپریالیسم جهانی وصل بود، دهقانان و زحمتكشان عملاً به مانند برده به خدمت   فئودلان  قرار مى گرفتند و همواره این نظام هاى استبدادى و خودكامه كه در تداوم حیات ننگین شان مصروف عیش و نوش بودند  و به دلیل همین کاراکتر طبقاتی و نیمه مستعمراتی هیچ گاهی به فكر توسعه و انكشاف زراعت كشور و رفورم هائى غرض اصلاحات اراضى  كه كشور ما را به خودكفائی برساند، و دهقانان را به لقمه نانى، نیفتادند.
با آمدن كودتاگران جلاد "خلق و پرچم" طبق برنامۀ استعماری سوسیال امپریالیسم توسعه طلب شوروی با صدور فرامین عجولانۀ بوروکراتیک هشتگانه در عرصه های زیربنائی و روبنائی از موضع سرمایۀ کمپرادوری ــ بوروکراتیک و در نقش دلال سرمایۀ انحصاری دولتی امپریالیسم شوروی ضمن تاختن بر زندگی و فرهنگ مردم ما، به اصلاحات اراضى استعماری پرداخته و به جنگ نیمه فئودالیسم سخت جان رفتند. این ضد انقلابیون زحمتكشان و دهقانان کشور را به چاله ها و دشوارى فراگیری مواجه ساخته و در معرض انتقام جوئی اربابان خلع ید شده قرار دادند.  اصلاحات استعماری روسی بدون آمادگی ذهنی دهقان مسلمان، براى هر دهقان یك هكتار زمین دادند كه خرج معیشت و زندگى او و خانواده اش را به هیچ عنوان تأمین نمى كرد و صرف مالكیت بر تکۀ خاك بود.   كود، تخم بذرى و حیوان (گاو قلبه ئی)كه توسط آن زمین را شخم مى زد، همراه با وسائل ابتدائى حتى قرون وسطائى را هم دهقان ما نداشتند.  این اصلاحات استعماری و دادن تکۀ زمین به دهقانان در بدل باج خون از آنان، جز خاك بر چشمان دهقانان پاشیدن، كدام اصلاح و بهبودی را در زندگی دهقانان تحت ستم کشور در پى نداشت.
بعد از فروپاشى و انهدام دولت ضد دموکراتیک "خلق و پرچم"، در بدو امر غاصبان زمین و ثروت، و برباد دهندگان عزت و آبروى خلق افغانستان یعنی "چپاولگران جهادى، و ملیشیائی"  توسط امپریالیسم  و ارتجاع منطقه به حاكمیت انتصاب شدند.   این تازه واردان چپاولگر مشغول دزدى، غارت، ویرانى و غصب زمین هاى زراعتى  شدند  كه بیش ترین ضربات را در جنگ  هاى ذات البینى این جنایتكاران  به دهقانان و اقتصاد زراعتی و شبکه های آبیاری و مواصلاتی وصل کنندۀ روستا های کشور به شهر ها (بازار) وارد نموده و زندگى رقتباری را همراه  با رنج و عذاب به مردم زحمتكش ما میراث گذاشته و همان مناسبات  فرتوت فئودالى را با ورود کمپرادوران جهادى ــ سیکولار، در زیربنا (مالکیت اربابی بر زمین) و روبنا احیاء و بازتولید کرده و تحكیم بیشترى بخشیدند.
برادران  طالبی جهادی ها پس از پر کردن جای جهادی های تنظیمی،  با صدور فرمان شماره ۵۷ خویشُ تمام زمین هائى را كه اسلاف شان براى دهقانان توزیع نموده بودند، دو باره به مالكان قبلى آن برگشتانده و حتى مبلغی را براى جبران حاصلات سال هاى گذشته بر دوش زحمتكشان و دهقانان گذاشتند تا براى فئودالان قبلی بپردازند.
نظام پوشالى مرکب از خیل وطن فروشان اخوانی، تكنوكرات و بقایای "خلق و پرچم"، از ابتدای تجاوز امپریالیست ها تا کنون از كرزى تا احمدزی و همین اکنون "امارت اسلامی" خودخوانده طالبانی همه مصروف حیات ننگین و خدمت به استعمار ــ ارتجاع در تداوم جنگ نیابتى هستند که ایالات متحدۀ امریکا و ناتو با متحدان شان در یک سمت و روسیه و چین با متحدان شان در سوی دیگر، در کشور ما، طی بیشتر از دو دهه افروخته اند.   
مزدوران افراطی طالبی در نقش پروژۀ نواستعماری قدرت های امپریالیستی و ارتجاعی بیرونی دور و نزدیک و در نقش شرکای بومی این دزدان و چپاولگران ثروت ملی مردم ما، برای تقویت سلطه گری و غارتگری مستقیم و غیرمستقیم استعماری چپاولگران امپریالیستى  تلاش می ورزند.  اگر دیروز نظام پوشالی "کرزی و غنی" دستور و برنامه های امپریالیسم جهانخوار برای بهره كشى انسان زحمتكش و غارت داشته های ملی ما را بلاوقفه اجراء کرد، امروز کماکان مزدوران طالبان بدون چون چرا و با زور تفنگ دست به چنین اعمالی مى زنند، کوچ های اجباری دهقانان و زحمتکشان از سر مزرعه و سیاست غصب اراضی دهقانان و جابه جائی سیستم فئودالی نوع عبدالرحمن خانی همه گواه این مدعا است.  
از دهه های گذشته تا اکنون، چه در حاکمیت پوشالی و ضد مردمی "کرزی و غنی ــ عبدالله" و چه در دورۀ امارت دوم فئودال ــ کمپرادور های طالبانی، نود درصد زمین هاى زراعتى، فارم هاى زراعتى و سائر ملکیت های دولتى در اختیار فئودالان و سرمایه داران تاراجگر و کپمراد‌ور ــ مافیای جهادی قرار داشته است. این یورش غارتگرانه، ارتجاعی، دهقانان را بیشتر از پیش محتاج و تحت ستم قرار داده است و هیچ گاه به لقمه نانى نرسیده و نخواهند رسید.   رشد و توسعۀ زراعت یا اصلاحات ارضى در کشور تحت ستم ما كه بتواند حداقل از واردات غلات مثل گندم برنج و سائر اقلام حبوبات در كشور هم بكاهد و دهقانان را از این ورطۀ غم انگیز نجات دهد، بنا به تحمیل سیاست مخرب لیبرالیسم نو و "تجارت آزاد" دیکته و تحمیل شده از سوی امپریالیست های جهانخوار و اشغالگر امریکائی و شرکاء،  عمداً از برنامۀ توسعه ئی حکومت های دست نشانده همدست شان در افغانستان حذف شده است.  
با تمام این مصائب وارده و تحمیلى، هرات هم جزء لاینفك افغانستان از این معضلات پیچیده و مناسبات گره خورده با سیاست های استعماری دول متجاوز و اشغالگر امپریالیستی در كشور مستعمره و کنون نیمه مستعمرۀ ما جدا نبوده و نیستند. در نتیجه زحمتکشان زراعی روستا های هرات مثل سائر کشتکاران کشور با روش هاى حاكم و مرسوم قرون وسطائى از آن سوی قرون تا حالا و در محدودیت ها و تنگنا های ایجاد شده توسط امپریالیسم و ارتجاع حاکم در سیستم زراعت افغانستان، جان مى كنند، ولی به لقمۀ نانی نمی رسند.
هرات از  لحاظ آب، خاك و زمین هاى هموار با آب  فراوان و وضعیت هموار اراضی، از گذشته تا حال بستر   مساعدی براى كشت و زراعت، مالداری، پیشه وری و صنعت  بوده است.  هرات با پیشنۀ تاریخى خود در قسمت تولید انواع حبوبات، سبزی ها و میوه ها، حائز اهمیت بوده است.
  به قول معین الدین محمد زمچى اسفزائى: 
"رود هرات كه به رود مالان اشتهار دارد، در میان قریه و بلوكات مى رود و دو طرف خود تمامى مواضع و مزارع را آب مى دهد و در ایام بهار سه هزار سنگ آب سیل در این رود مى آید و تمام مزروعات و باغات را سرسبز و از سرخس و خاشاك مى گذرد و از قراى این شهر ها چندین قریه است كه با  شهر ها و ولایت ها برابرى مى كند و دیگر از قریه ها سیوشان است كه سى هزار خروار انگور در وى به تحریر آمده و سائر القریجات على القیاس".  
هرات با مساحت ۶٣١١۴ كلیومتر مربع و با داشتن ۶٣١١۴٠٠ هكتار زمین معادل به ۳۰۷۵۰۰۰۰ جریب زمین  و با حجم ٢،۶ میلیارد مترمكعب آب از دریاى هریرود با "٩" بند آب گردان ٢٧ كانال بزرگ و٣٠٢ كانال كوچك آبیارى و به تعداد  ۴۶٠ كاریز و ٣۵٠ چشمه و ۴٧۵ چاه عمیق و نیم عمیق؛  بیشتر از ٢۴٢٧٩۴جریب  زمین  آبى و ١٣٩٠۵۵هكتار زمین للمى بستر خوبى براى رویش تولیدات زراعتى محسوب مى شود. هرات با تاریخ کهنش در قسمت باغدارى و كشت نهال هاى مثمر، انواع میوه ها و زرع زعفران؛ ید بالائى داشته كه باغ ها با هم متصل یكدیگر و عمارت هاى ارجمند، باغ ها و مناظر بهشت  مانندى را در دامنش داشته است.  
 ادامه دارد